مهمیزهای سیاه به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۳۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 12 دقیقه
مثل همیشه قدمهای منظمی بر میداشت... نیلی یک کت جین مشکی را به روی یک بیلرسوت به همان رنگ پوشیده بود. نگاه سورن از شال نخی و آبی رنگ او تا کتانیهای آل استارش را کاوید... دقیقا در هشت قدمیاش ایستاد و خیرهاش ماند. دختر بیتوجه به او داشت ویولنش را از هاردکیسش جدا میکرد.
- سلام... وقت بخیر!
نگاه متعجب نیلی بالا آمد و روی چشمان سیاه و سرد او متوقف شد. برای اولین بار او را بدون کت و
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نه گلم تو شبیه سورن نیستی؛ سورن یه ذره شبیه توئه🤭
۲ هفته پیشایلما
00آزاده جون بنظرم کسی پیدا نمیشه ک بخواد زیر آبی بره و سورن نفهمه🤦 ♀️🤦 ♀️ وقتی میخوادکسی و مجازات کنه من استرس میگیرم😞😞😞همه هم ک تازگی دم در آوردن😏😏😏ولیعهد شوخی نیس🙁🙁
۲ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چون در نظر پدرخوانده هیچ اشتباهی بی جواب نمیمونه حتی اشتباهات کوچولو🙈
۲ هفته پیشآتنا
21واقعا خیلی قشنگ بود🤩خنده های سورن🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩قشنگ میتونم تصور کنم که چقققققدر قشنگ بود صحنه های این پارت
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مرسی😍💚 خوشحالم تصور میکنی🤩
۴ هفته پیشZarnaz
۲۰ ساله 21ولی خیال پردازی درباره لباس ست که اشکال نداره خیلی جذاب دوتاشون مشکی بپوشن😁😍😎🖤عالی بود مرسی آزاده جونم ❤️🖤
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربونت برم💚💚💚 خیالپردازی هیچ اشکالی نداره
۴ هفته پیشZarnaz
۲۰ ساله 21آخی نیلی بچم قبول کرد چرا پشیمون شدی برو یادبگیر🙃😁من نمیدونم در پارک لاله(اگه اشتباه نکنم) باید باهم ویالون بزنین🙈😎فکر کن لباس ستم باهم بپوشن ای جونم😍هرچند فکر نکنم سورن همچین کاری کنه🙃
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
این یه روحیه لطیف میخواد که سورن نداره😅
۴ هفته پیشپرنیا
21چ ناجوانمردانه نیلی رو شست 😂😂😂 اصلاهم این شیرینی خوردنت ربطی به نیلی نداره 😎
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
به خاطرش بیا فکر کنیم ربطی نداره🤭
۴ هفته پیشHoda
10🩷
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚💚
۴ هفته پیشمهلا
10💜💜💜
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚💚
۴ هفته پیشZarnaz
۲۰ ساله 20ای جونمممم چقدر سورن باحاله 😍بدبخت ابراهیمی تو شک کشته شدن بچه اش بود سورن میگه شیرینی آلمانی که دیگه میخوری ابراهیمی🤣👏عالی بود مرسی آزاده جونم 💋❤️
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ولی میلاد رو نکشتن😁
۴ هفته پیشالف جیم
11از نیلی بیشتر بزار کی میرسه اونجا که تو هر قسمتیش نیلی باشه..!
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
از اونجایی که ژانر رمان فقط عاشقانه نیست در نتیجه نیلی توی تمام پارت ها نخواهد بود🙈البته حضورش پررنگ تر میشه اما خب توی همهی پارت ها نیست
۴ هفته پیشالف جیم
21خوب بود . همیشه قسمتایی که با نیلی داره برام جذاب تره و همچنین ذهنش که همیشه راستش رو میگه و اذیت و عصبانیش میکنه
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
امیدوارم همیشه همینقدر دوسش داشته باشی😍
۴ هفته پیشساناز
10💛🧡🤎💚🩵💙💜❤️
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
💚💚💚
۴ هفته پیشمهشید
11وای این پارت عااااااالی بود🤣🤣به نظرم چون جواب مثبتو از نیلی گرفته بود و سر به سرشم گذاشت کیفش انقدر کوک بود🤣🤩نوش جونت جناب ولیعهد 😁
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خب ممکنه😅
۴ هفته پیشآمینا
20چه خوشمزه شده امشب سورنا😅😅اَی چه رید به نیلی🤭🤭ببخشید البته فقط اینجوری عمق کلام در میومد😆😆
۴ هفته پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اوکیه🤭
۴ هفته پیشمهشید
10این خوشمزه ای که میاد همه رو دیس میده کیه ؟؟ تا عضو رمان نباشی نمیتونی دیس بدی اگه خوشت نیومده چرا خریدی😐
۴ هفته پیشماندانا
00از کجا معلوم از رمان خوشش نمیاد شاید کامنت های عاشقانه رو دوست نداره ! کسی چه میدونه ؟ 🤷 ♀️😂
۴ هفته پیش
فاطمه
00یعنی خود دیوونه ست این بشر😁 وَ چیزی که می ترسونتم اینه که آدما به کسی که شبیه خودشونن جذب می شن😂. بگو که من شبیه سورن نیستم🤓 لعنتی خیلی بامزه سر کار گذاشت ابراهیمی رو😁🤓